محمدحسینمحمدحسین، تا این لحظه: 17 سال و 16 روز سن داره

محمدحسین عشق جاودان

بوسه بر دستان پرمهر ...

                                         هوالمحبوب سلام عزيز دلم . اين روز عزيز روز ميلاد اميرمومنان علي عليه السلام رو به بابايي و پدرجون و باباجي و خودت تبريک مي گم .                                دل هر چه نظر به وسعت عالم تافت / جز نور تو در عرصه ی آفاق نیافت هنگام نهادن قدم بر سر خاک / دیوار حرم به احترام ت...
25 خرداد 1390

شبی با عطر نیاز ...

         به نام خدایی که در این نزدیکی است . سلام امید مامان امشب شب آرزوهاست گلم .                                     خدا، آن حس زیبایی است که در تاریکی صحرا زمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی همچون نسیم دشت می گوید : « کنارت هستم ای تنها !!!»                         ...
19 خرداد 1390

یه هفته با هم ...

سلام گلم .عزیز دلم .   این هفته ای که گذشت خاطرات خوب و قشنگی داشتیم.فقط ... هفته پیش به مادرجون زنگ زدن و خبر فوت دایی مادری بهش دادند و مادرجون عازم کرمانشاه به مقصر قصرشیرین شد .خدا رحمت کند .من دایی رو خیلی دوست داشتم انسان شریف و مهربانی بود .   اولین تجربه .اولین اردو گلم اولین تجربه اردو رو داشتی .خیلی خوش گذشت .طبیعت زیبا .بهشت خدا .لمس مه .نفس کشیدن در ابر .نزدیک به تمام حیات .نمی دونم یه احساس زیبا و قدم در بهشت ... پسر خوبی بودی خاله برات جایزه گرفته بود . بعد از اردو ما یعنی من و تو با هم سرما خوردیم  سخت گذشت .یه روز خونه عزیزجون ،یه روز خونه مژده اینا ،یه روز خونه مادرجون با عمه الناز و .... ب...
16 خرداد 1390

يه جعبه خاطره ...

        هوالستار سلام.پسرم.عزيزدلم .     روزهاي گرم بهاري رو داريم مي گذرونيم .اين روزها به تو فکر مي کنم .ديشب داشتم آلبوم عکسهاي قشنگتو ورق مي زدم .ديدن عکس هات يه حس  دلتنگي غريبي داشت .دلم گرفت .چقدر زود امروزها به فردا گره مي خورن و ميشن ديروز ... برلب جوي نشين و گذر عمر ببين .... عزيز دلم پسر قشنگم .ديروز اولين جعبه هاي اسباب کشي رو بستم. نمي دونم کي اسباب کشي داريم ولي من از حالا شروع کردم .ياد روزي افتادم که مي خواستيم بيايم تو همين خونه چقدر تفاوت دارن .انگار حس و حالا هم دارن بزرگ مي شن باورت مي شه .از اينکه تو خونه جديدمون مي ريم که با سختي هاي زيادي درستش کرديم خ...
6 خرداد 1390

روزت مبارک ای مهربان...

هوالرحمان سلام گلم .سلام پسر قشنگم .عزیز دل مامان . این چند روزی که مادرجون نیست شما پیش عزیزجون هستی .با زن دایی میترا بازار رفیتم خونه زن دایی فرشته و دیروز هم خونه زن دایی زهرا خوب بود و خوش گذشت . دوچرخه سواری می کنی .شیطونی می کنی  هله هوله می خوری .غذا نمی خوری و من ناراحت می شم ... بگذریم امروز روز میلاد فاطمه الزاهرا (س) است .روزی که به نام مادر مزین شده .روزی مقدس .به نظر من مقدسترین و پاکترین روز است .مادر عزیزم نمی دونم با چه کلمه ای  و چه جمله و با کدوم واژه تورو توصیف کنم فقط دوست دارم .ای عزیزترین با من بمان ای تکیه گاه ...               &...
3 خرداد 1390
1